شب یلدا
امشب دومین شب یلداییه که تو هم کنار ما هستی. البته میدونی ما کلا در قید و بند این چیزها نیستیم، نه ما و نه خانواده ی بابا. امشب هم مثل پارسال خودمون 3 تایی خونه هستیم. ساعت 6 و ربع شبه. تو خوابیدی و بابا هنوز از اداره نیومده. روزهایی که داره میگذره جزئی از بهترین و شیرین ترین روزهای زندگیمه، چون یه دختر کوچولوی شیرین مثل تو کنارمه و هر روز با کارهاش دلمو میبره. کاش میشد با دوربین تک تک این روزها و لحظات رو ثبت کرد. حرف زدنت، خنده هات و حتی لج کردن و جیغ زدنهات هم بامزه و دوست داشتنیه. من و بابا هر روز عاشقتر میشیم. بابا یه وقتایی بغلت میکنه و کلی بوست میکنه و فشارت میده و میگه ازت سیر نمیشم. عاشق چادر نماز کوچولویی هستی که مامان فاطمه بر...
نویسنده :
مامان
18:28